فهرست مطالب:
- 1) زمانی که سوار اتوبوس از پیشاور به سمت گذرگاه خیبر میشدید، در طول یک سفر کولهپشتی پس از کالج در سال 1981، تصمیم گرفتید خبرنگار خارجی شوید. در این سفر چه اتفاقی افتاد؟
- 2) چگونه شروع کردید؟
- 3) پس شغل های رئیس دفتر تحقق رویاهای کوله پشتی شما پس از دانشگاه بود؟
- 4) کنسرت فریلنسینگ فعلی شما با شغل های رئیس دفتر قبلی شما چگونه است؟
- 5) برای Outside، شما داستان هایی را در مورد موضوعات مختلف از اردوگاه های پناهندگان چاد پوشش داده اید (دلشکستگی. هرج و مرج. ضرب وشتم. امید؟ از شماره دسامبر 2009 ما،) صنعت برگ کوکای بولیوی (Coca is It! از شماره دسامبر 2007 ما،) و شیفتگی یک قاتل با پاگنده در پارک ملی یوسمیتی (وحشت یوسمیتی از شماره نوامبر 1999 ما.) در یک داستان به دنبال چه چیزی هستید؟
- 6) آخرین قطعه بیرونی شما، کوهی از دردسر از شماره مه 2010، درباره سه کوهنورد جوان است که در حال حاضر پس از عبور از مرز در امتداد کوه های کردستان عراق در یک زندان ایرانی زندانی شده اند. یکی از اسیرها - شین بائر - یک روزنامه نگار مشتاق است. اگر او احتمالاً برای به دست آوردن یک اسکوپ خوب مرزها را زیر پا می گذارد، آیا داستان او با گذشته خود شما در گزارش دادن از مناطق خطرناک طنین انداز شده است؟
- 7) شما گفتید که مناصب رئیس دفتر در بیشتر موارد دیگر وجود ندارد. نظر شما در مورد آینده روزنامه نگاری چیست و چه توصیه ای به نویسندگان مشتاق دارید؟
2024 نویسنده: Graham Miers | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-02-24 23:33
1) زمانی که سوار اتوبوس از پیشاور به سمت گذرگاه خیبر میشدید، در طول یک سفر کولهپشتی پس از کالج در سال 1981، تصمیم گرفتید خبرنگار خارجی شوید. در این سفر چه اتفاقی افتاد؟
در افغانستان جنگ در جریان بود. اتحاد جماهیر شوروی تنها چند سال قبل از آن حمله کرده بود و واقعاً بخشی آشکار از جهان بود - ابعاد واقعی آن درگیری. زمان بسیار متفاوتی بود. اخبار در آن زمان بسیار کندتر حرکت می کرد. همچنین مکان بسیار سختی برای نفوذ بود. بنابراین، درک این موضوع که مکانهایی در دنیا وجود دارند که در آن چیزهای مهم و وحشتناکی در حال وقوع هستند که تا حد زیادی برای دنیای بیرون ناشناخته بودند، قطعاً من را به کل ایده خبرنگار شدن علاقمند کرد.
2) چگونه شروع کردید؟
من یک مسیر دوربرگردان طولانی داشتم. بعد از چند سال در آسیا، به نیویورک برگشتم و به سرعت در کل صحنه دهه 80 گرفتار شدم. من برای مجله People کار کردم و در طول آن دهه زندگی بسیار راحتی در نیویورک داشتم و برای مجلاتی مانند Manhattan, Inc., GQ و Esquire کار می کردم. اما این آرزوی آزاردهنده از سفر با اتوبوس بعد از دانشگاه هرگز از بین نرفت. بنابراین پس از ورود به نیوزویک، اساساً سیاست زدم و راهم را به سمت شغل خبرنگار خارجی در آفریقا مانور دادم.
3) پس شغل های رئیس دفتر تحقق رویاهای کوله پشتی شما پس از دانشگاه بود؟
کاملا. من همیشه احساس می کردم که اولین کارم به عنوان خبرنگار آفریقا برای مجله زمانی که همه هرج و مرج جنگ و درگیری و داستان های فوق العاده دراماتیک یکی پس از دیگری در سومالی، رواندا، آفریقای جنوبی و سپس زئیر اتفاق می افتاد. این بهترین شغل ممکن برای خبرنگار خارجی بود. من دائماً متحیر بودم که کسی به من دستمزد خوبی میداد تا این نوع کارها را انجام دهم و در این دنیای بسیار عجیب و غریب - و در عین حال اغلب خشن - اما همچنین فوقالعاده متقاعدکننده و فریبنده در محاصره افراد همفکر باشم. به نوعی، احساس میکردم به رویایی که 10 سال قبل دیده بودم، رسیدهام.
اینها دفاتر کوچک تک نفره بودند. من یک دستیار-مدیر دفتر داشتم، اما اساساً من در سفر بودم. همه آن مشاغل رئیس دفتر، مشاغل مسافرتی بودند یا من آنها را به مشاغل مسافرتی تبدیل کردم. آنها درگیر ایده ها، داستان ها، رفتن به جاده و انجام آنها بودند. به نوعی، این آموزش عالی برای نوع کاری بود که اکنون انجام می دهم.
4) کنسرت فریلنسینگ فعلی شما با شغل های رئیس دفتر قبلی شما چگونه است؟
خوب، در پایان 17 سال کار حرفه ای در نیوزویک، تقریباً هر کاری را که می توانستم در آن مجله انجام دهم، انجام داده بودم. آنها من را به سرتاسر دنیا فرستادند و رفتار فوق العاده ای با من داشتند، اما در مقطعی من فقط می خواستم چیزی را امتحان کنم. جدید. ایده گرفتن تمام آن دانش جهانی و تلاش برای نوشتن بلیط خودم برای من بسیار جذاب و چالش برانگیز بود. من همچنین ایده نوشتن روزنامه نگاری با روایت طولانی را در مقابل مطالب نیوزویکلی دوست داشتم. این ایده که برنامهریزی خودم را بسازم، کمی بیشتر وقت بگذارم، به کارفرمایانم توجه نکنم که کجا میروم… این برای من هیجانانگیز بود و چیزی که باید امتحان میکردم. اما، می دانید، گاهی اوقات من قطعاً برای راحتی، مزایا، و شبکه ایمنی شغل خبرنگاری دلتنگ می شوم. اما از سوی دیگر، آن مشاغل دیگر وجود ندارند. به جز تعداد انگشت شماری از افراد در نیویورک تایمز و واشنگتن پست، این به نوعی مربوط به گذشته است. بنابراین به نوعی در زمان مناسب بیرون آمدم.
5) برای Outside، شما داستان هایی را در مورد موضوعات مختلف از اردوگاه های پناهندگان چاد پوشش داده اید (دلشکستگی. هرج و مرج. ضرب وشتم. امید؟ از شماره دسامبر 2009 ما،) صنعت برگ کوکای بولیوی (Coca is It! از شماره دسامبر 2007 ما،) و شیفتگی یک قاتل با پاگنده در پارک ملی یوسمیتی (وحشت یوسمیتی از شماره نوامبر 1999 ما.) در یک داستان به دنبال چه چیزی هستید؟
من به دنبال یک روایت خوب هستم. یک داستان خوب اغلب شامل شخصیت هایی است که خود را در معرض خطر می بینند و سپس مجبور می شوند خود را از آن خلاص کنند یا شخصیتی در بحران. در مورد بولیوی، این یک داستان سیاسی جذاب از یک تغییر بزرگ و تا حدودی عجیب بود که در جامعه ای رخ می داد که پیامدهایی برای ایالات متحده داشت. اگرچه موضوع گستردهتر قانونی شدن برگ کوکا و پیامدهای آن برای بولیوی و جهان بود، من مجبور شدم بیرون بروم و راهی پیدا کنم تا داستان را از طریق شخصیتها روایت کنم و این واقعیت سیاسی جدید را با حکایتها و صحنهها و شخصیتها به تصویر بکشم. بنابراین، من به دنبال یک درام هستم و آن نوع تعاریف مختلفی دارد. من یک تور بسیار پهن ریختم.
6) آخرین قطعه بیرونی شما، کوهی از دردسر از شماره مه 2010، درباره سه کوهنورد جوان است که در حال حاضر پس از عبور از مرز در امتداد کوه های کردستان عراق در یک زندان ایرانی زندانی شده اند. یکی از اسیرها - شین بائر - یک روزنامه نگار مشتاق است. اگر او احتمالاً برای به دست آوردن یک اسکوپ خوب مرزها را زیر پا می گذارد، آیا داستان او با گذشته خود شما در گزارش دادن از مناطق خطرناک طنین انداز شده است؟
کاملا. من به راحتی می توانستم خودم را در سن و موقعیت آنها تصور کنم و دقیقاً مانند آنها کاری انجام دهم. شاید قبل از شروع سفر کمی بیشتر مطلع می شدم، اما نمی توانم احتمال اینکه در موقعیت آنها قرار گرفته باشم را رد کنم. بنابراین، قطعاً مقداری همدلی وجود داشت. اینها عشایر جوان جهانی بودند، آدمی که من در سن آنها بودم. من خیلی خیلی با وضعیت آنها ارتباط دارم. اگر به وبسایت من-joshuahammer.com نگاه کنید، میبینید که من در واقع توسط شبهنظامیان در غزه و عراق دستگیر شدم، که احتمالاً نزدیکترین تماسهایی بود که تا به حال داشتهام. من همچنین در سفری در نپال گم شدهام و در ارتفاعات حدوداً 13000 فوتی به مدت 12 ساعت در ارتفاعات هیمالیا کاملاً بیحسی سرگردان بودم. مشکلات من کاملاً زمینه سیاسی داستانشان را نداشت، اما درگیر شدن در کوهستان نیز چیزی است که می توانم با آن ارتباط برقرار کنم. بنابراین من تماسهای نزدیک مختلف با همه توصیفها داشتهام-سیاسی و صرفاً سرگردانی در بیابان. در نپال، که سالها پیش بود، ساعتها پس از از دست دادن یک مسیر، مسیرم را به سمت پایین رفتم و سرانجام کلبهای پیدا کردم، اولین نشانه تمدن پس از ساعتها در بیابان کامل. سپس از آنجا به روستایی رسیدم. در مورد آدمربایی/گروگانگیری، من به سادگی شانس آوردم و توانستم راهم را از بین ببرم.
7) شما گفتید که مناصب رئیس دفتر در بیشتر موارد دیگر وجود ندارد. نظر شما در مورد آینده روزنامه نگاری چیست و چه توصیه ای به نویسندگان مشتاق دارید؟
خوب، من فکر می کنم که شکل روزنامه نگاری روایی همیشه وجود خواهد داشت. فکر میکنم همیشه بازاری برای چیزهایی که Outside، New Yorker یا Vanity Fair انجام میدهند وجود خواهد داشت. آن قطعات روزنامه نگاری طولانی، جذاب و روایی مجله، که من عاشق انجام آنها هستم. من برای 10 سال آینده نگران نیستم. بازاری برای این نوع نوشته ها وجود خواهد داشت. تا جایی که کسی که کار روزنامهنگاری را شروع میکند و میخواهد مسیر استاندارد روزنامه را طی کند و میخواهد شغل خبرنگاری خارجی من داشته باشد، کار سختی خواهد بود. فکر نمیکنم آن شغلها دیگر وجود داشته باشند و این برای من تا حدی ناراحتکننده است. من فکر می کنم چیزی قرار است به جای خودش بیاید اما من هنوز نمی دانم آن چیزی چیست. فکر می کنم برای گفتن خیلی زود است. ما در دورهای از تغییر و بازنگری گسترده در صنعت هستیم - نیویورک تایمز تصمیم میگیرد هزینه محتوای وب را شروع کند، افرادی که به دنبال مدلهای اقتصادی جدید هستند تا این تجارت را پایدار کنند… من مطمئناً فکر نمیکنم این موضوع باشد. پایان روزنامه نگاری، اما آغاز چیز دیگری است. منظورم این است که اگر در حال حاضر در دانشکده روزنامه نگاری بودم، در حالت سردرگمی بزرگی قرار می گرفتم.
کتابهای جاشوا همر ویراستار مشارکتکننده عبارتند از سوزاندن یوکوهاما، فصلی در بیتلحم، و انتخاب شده توسط خدا.
توصیه شده:
7 سوال با کنراد آنکر
کوهنورد کنراد آنکر در مورد دی وی دی جدید خود به نام The Wildest Dream، کشف جسد جورج مالوری در اورست، و برنامه های خود برای رقابت در سال 2014 بحث می کند
7 سوال با الکساندرا هوروویتز
الکساندرا هوروویتز در مورد پرفروشترین کتاب خود در داخل سگ، نکات تابستانی برای سگ شما، و اینکه چرا طرف دور آن را درست میکند. برای گوش دادن به مصاحبه گسترده
عکس هفته: جاشوا تری پاور ناپ
این هفته Raising Rippers یک ویژگی جدید را راه اندازی می کند. این عکس هفته نام دارد و هر هفته - یا هر چند وقت یکبار که از ما الهام گرفته شود - یک پست ارسال می کنیم
درخت جاشوا ممکن است ما را مجبور به مقابله با تغییرات اقلیمی کند
پاییز گذشته، WildEarth Guardians از سرویس ماهی و حیات وحش ایالات متحده درخواست کرد تا درخت نمادین جاشوا - یک ساکولنت دوکدار و با عمر طولانی در جنوب غربی - را به فهرست گونههای در معرض خطر اضافه کند
مردم به یافتن اجساد در درخت جاشوا ادامه می دهند
در عرض یک ماه، بقایای دو نفر - یکی از آنها نیمه دفن شده - در داخل محدوده پارک پیدا شد، مکانی که رابطه داستانی با مرگ دارد