اورست: جاده ای به کمپ اصلی
اورست: جاده ای به کمپ اصلی
Anonim
تصویر
تصویر

درست در زمانی که کارم را در Outside شروع کردم، ویراستار، مارک برایانت، داستانی را به جان کراکائور اختصاص داد که نیازمند صعود به قله اورست بود. دفتر همیشه پر شارژ بود، اما در هفته‌های منتهی به اجلاس کراکائر در می 1996، شدت جلسات صبحگاهی ما - که همیشه در راهرو برگزار می‌شد - در حالی که منتظر آخرین به‌روزرسانی ماهواره از نپال بودیم، 20 درجه افزایش یافت.

همه کسانی که کتاب Into Thin Air را خوانده اند می دانند که این داستان چگونه به پایان رسید. آن را دوست داشته باشید یا از آن متنفر باشید، کتاب کراکائر به یک نیروی قدرتمند در ادبیات معاصر تبدیل شده است، معیاری که روایت های ماجراجویانه با آن سنجیده می شود. کتاب کراکائر علاوه بر خواندنی جذاب، کوه را بیشتر به جریان اصلی سوق داد. ناگهان کوهنوردان کوه مانند کوارتربک های سوپربول زیر ذره بین قرار گرفتند و به نظر می رسید همه نظری در مورد حکمت و اخلاق صعود به قله اورست داشتند.

به‌عنوان سردبیر نامه‌ها در دوران «به هوای نازک» (داستان برای اولین بار با 17000 کلمه در شماره سپتامبر 1996 منتشر شد)، نامه‌های ستایش‌کننده و همدردی، نامه‌های سرسخت و نامه‌هایی را خواندم که همان سؤال را از جورج می‌پرسیدند. مالوری تقریباً 100 سال پیش: "چرا به اورست صعود کنیم؟"

چند سال طول کشید تا شیدایی فروکش کرد. در نهایت تصمیم گرفتم که اگر پول نقد را جمع آوری نکنم، مهارت ها را به دست نیاورم و جرات صعود به اورست را خودم پیدا نکنم، از قضاوت در مورد هر کسی که این کار را انجام داده است خودداری کنم.

چهارده سال بعد، من هنوز شهامت پیدا نکرده‌ام، مهارت کسب نکرده‌ام، یا پول نقدی برای صعود به قله اورست جمع‌آوری نکرده‌ام – اما این هفته سفر به کمپ اصلی اورست را شروع می‌کنم، جایی که برای Expedition Hanesbrands گزارش می‌دهم (climbwithus).com)، تیمی به رهبری کوهنورد کانادایی جیمی کلارک، که دومین قله خود را انجام خواهد داد.

من همچنین برای Outside Online وبلاگ می نویسم، در مورد زندگی در کمپ اصلی می نویسم و با گروهی از کوهنوردانی که از سمت جنوب شروع می کنند، بررسی می کنم، مانند Dhani Jones، یک مدافع خط میانی سینسیناتی بنگالز، و Chad Kellogg، کوهنورد مستقر در واشنگتن در حال تلاش برای صعود با سرعت انفرادی بدون اکسیژن.

نمی توانم انکار کنم که به این فکر کرده ام که دیدن این منظره از ارتفاع ۲۹،۰۲۹ فوتی چگونه خواهد بود. من مطمئنا در مورد آن خوانده ام پس از هوای نازک، به اورست: تاریخ کوهنوردی نوشته والت آنسورث، زندگینامه سر ادموند هیلاری و جورج مالوری، اکسپدیشن راینهولد مسنر به سمت نهایی، اورست توماس هورنبین: خط الراس غربی، و هفت قله اثر فرانک ولز، دیک روی آوردم. باس، و RickRidgeway. سپس کتاب قله تاریک نیک هیل را خواندم که فصل اورست 2006 را تحلیل می‌کند، دومین فصل مرگبار در تاریخ کوه. و برای تسکین کمیک، به داستان «High Times» اثر کوین فدارکو در جولای 2007 با صدای بلند خندیدم.

همانطور که توماس هورنبین در The West Ridge، روایت خود از اکسپدیشن 1963 آمریکا در کوه اورست، نوشت: «اورست می‌تواند تجربه‌ای عظیم باشد که پیچیده‌تر و عمیق‌تر از قرار گرفتن در معرض ناراحتی، تلاش طاقت‌فرسا، عدم اطمینان و شگفت‌انگیز است. منظره."

اگر به کمپ اصلی برسم (مکانی که فدارکو در «High Times» در میان چیزهای دیگر آن را «یک انفجار مطلق» توصیف کرده است)، امیدوارم بتوانم مقیاسی از پیچیدگی و عظمت کوه را به دست بیاورم. سپس، آن را به خوانندگان منتقل خواهم کرد.

عکس از چیستوفر هرویگ

توصیه شده: