2024 نویسنده: Graham Miers | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-02-24 23:40
ماجراجویی با بچه ها در نیکاراگوئه
کلمات "نیکاراگوئه" و "تعطیلات خانوادگی" را در یک نفس بگویید، ممکن است نگاه های عجیب و غریبی پیدا کنید. فقط چیزی در مورد ترکیب وجود دارد که کمی بد به نظر می رسد. خانمهای بزرگتر مهربان در خواربارفروشی با نگرانی مادربزرگ به فرزندان خردسال شما نگاه میکنند و میپرسند که آیا هنوز جنگی در جریان است یا خیر. مانیکوریست در حین توقف ماراتن در سالن ناخن فرودگاه هوستون فرض می کند که شما باید در حال انجام کار ماموریتی باشید. حتی مهماندار هواپیمای ماناگوئه از شما می پرسد که چرا نیکاراگوئه را برای ماجراجویی ساحلی خانوادگی خود انتخاب کرده اید، با حسرت می گوید: "کاستاریکا مورد علاقه من است!"
کافی است افکار دوم یا سوم را به شما ارائه دهیم.
ما نیکاراگوئه را انتخاب کرده بودیم زیرا بهار گذشته به کاستاریکا سفر کرده بودیم. این برای ما و دو دخترمان بود، ترکیبی عالی از جنگل های داخلی-کامل با میمون ها، مزرعه ای ارگانیک، و مناظر آتشفشان- و سواحل ایده آل اقیانوس آرام. دوست داشتن کاستاریکا بسیار آسان بود - شاید خیلی آسان - و ما آنقدر آن را دوست داشتیم، در واقع، که فقط باید به جای دیگری می رفتیم، جایی مانند کاستاریکا، فقط شاید، شاید، کمی بهتر. جایی با کوه های بخار و سواحل شنی، با گردشگران خارجی کمتر، جایی که هرکسی را که می دیدیم انگلیسی صحبت نمی کرد، جایی که در هر گوشه جنگل یک زیپ لاین وجود نداشت.
نیکاراگوئه دقیقاً همسایه است، و برخی از دوستان ما که به خوبی سفر کرده بودند، با دو دخترشان رفته بودند و سواحل نسبتاً توسعه نیافته اقیانوس آرام، در کمتر از 50 مایلی شمال مرز کاستاریکا، به وجد آمده بودند. به گفته آنها، مانند کاستاریکا 20 سال پیش، قبل از انفجار اکوتوریسم بود. جنگ خونین نیکاراگوئه بین کنتراها و ساندینیستاها تقریباً 25 سال پیش به پایان رسیده بود و من در جایی شنیده بودم که اکنون امن ترین کشور در آمریکای مرکزی است. همچنین نزدیک تر و مقرون به صرفه تر بود (پروازها 300 دلار ارزان تر از کاستاریکا و هاوایی بودند). اینترنت را گشتم، چند ایمیل فرستادم و بلیطهایمان را رزرو کردم. ما مقید به نیکا بودیم.
فقط پس از آن کتاب راهنما را خریدم. در فصل آخر، پس از بسیاری از تصاویر و توضیحات وسوسه انگیز از سواحل خالی و میمون های زوزه کش آویزان از درختان مانند میوه، بخش «اطلاعات عملی» را پیدا کردم. اینجاست که فهمیدم که شهرت نیکاراگوئه «امنترین کشور در آمریکای مرکزی» کمی قدیمیتر از سال 2008 بود. در برخی مناطق شهری، جرم و جنایت در حال افزایش بوده است. و این که مالاریا یک خطر است، هرچند در سواحل غربی کم است. و اینکه به همه مسافران توصیه میشود قبل از رسیدن، فهرستی از واکسنهای شستشو داشته باشند. من در مورد دو دختر جوانمان فکر کردم و فکر کردم که آیا میتوانم ما را از سر خود بیاورم، وقتی تنها چیزی که میخواستیم یک تعطیلات ساحلی فعال و مبتنی بر طبیعت بهعلاوه کمی فرهنگ آمریکای لاتین بود. با شنیدن صدای آن، نیکا سواری پردستاندازتر از کاستاریکا بود. اما آیا موضوع این نبود؟
ما در یک شب آوریل 90 درجه در ماناگوا فرود آمدیم. من دوست نداشتم بعد از تاریکی با بچههای کوچک به یک شهر خارجی بروم، به خصوص شهری مثل ماناگوا، که طبق اکثر گزارشها ارزش پرش کردن از آن را داشت، اما شبها به سمت استعمار تقریباً 500 ساله پیش رفتم. شهر گرانادا، یک ساعت دورتر، دلسرد شده بود، بنابراین اتاقی را در مسافرخانهای کوچک و با بازبینی در حدود 20 دقیقه از فرودگاه رزرو کردم، و رانندهای که با سدان سفید و تنگ تویوتا ما را در خیابانهای تاریک حرکت داد. دخترها بلافاصله روی شانههای من به خواب رفتند، در حالی که استیو و راننده از جلو، دوستانه در مورد مناظر در حال عبور به زبان اسپانیایی که من نمیتوانستم بفهمم، صحبت میکردند.
بیرون از پنجره، شب لاتین تار شد: چراغهای چشمک زن و خانوادههایی با دمپاییهایی که دستهای کودکان نوپا و کیسههای خرید پلاستیکی را در دست گرفته بودند، موتورسیکلتهای ژولیده، مجسمههای غولپیکر درخت خرما با نورپردازی، و پسران هشت سالهای که از چهار خط ترافیک میگذرند.. اتومبیلها برای عابران پیاده غافل به نظر میرسیدند، یا عابران پیاده نسبت به اتومبیلها شکست ناپذیر بودند، بدون اینکه هیچکدام تسلیم دیگری شوند و هیچکس آسیبی نبیند. ما فقط یک بار به همراه صف ماشین های دیگر توقف کردیم تا راه را برای یک جفت زن جوان پا دراز با شورت کوتاه در حال عبور از جاده باز کنیم. "بالرین ها" شنیدم که راننده به انگلیسی به استیو گفت. چقدر خوب بود، فکر کردم، یک شرکت رقص محلی.
بعداً، هنگامی که در یک خیابان فرعی باریک در یک بلوک از ردیف هتل اصلی شهر مستقر شدیم در هتل دوست داشتنی Casa Naranja، استیو به من گفت که راننده به نقاط دیدنی محلی اشاره نکرده است، بلکه به او نوعی رفتار احمقانه و ناخواسته داده است. تور جنایی ماناگوا اینجا جایی است که یک نفر چاقو خورد. در آنجا، یک تیراندازی از راه دور. بالرین ها رقصنده هایی بودند که از یک باشگاه خارج می شدند. اما حالا که با خیال راحت در حیاط سرسبز محصور شده بودیم، به نظر می رسید شهر شنی دور از دسترس بود. دختران ما در مهمانخانه ای که دور تا دور آن را دیوارهای آجری بلندی احاطه کرده بود، عمیقاً خوابیده بودند، و ما در کنار یک استخر کوچک نشسته بودیم و در شب جدید گرمسیری عجیب و غریب می نوشیدیم - بوق می زنند و طوطی های جیغ می زنند که به نظر می رسید کسی خفه می شود. و موج شیرین شکوفه های پرتقال روی نسیم بیدار به گونه ای که به ندرت در خانه هستیم. رانندگی از فرودگاه به تنهایی ارزش این سفر را داشت: ما دیگر در کاستاریکا نبودیم و من نمی توانستم بیشتر از این خوشحال باشم.
بیابان نشینانی که هستیم، به نیکا آمده بودیم تا ده روز آینده تا حد امکان نزدیک به آب و طبیعت زندگی کنیم. پس برنامه ما این بود که برای شش روز مستقیماً به سواحل اقیانوس آرام در Morgan's Rock Hacienda and Eco Lodge برویم، که یک دهه پیش کم و بیش اکوتوریسم را در کشور راه اندازی کرد. با 15 خانه ییلاقی روباز که بر فراز قوس بکری از شن و ماسه سفید و موج سواری ملایم در خلیج محافظت شده قرار گرفته اند، مانند نوع مورد علاقه ما از کمپ اصلی به نظر می رسید. از آنجا، به شمال به رانچو سانتانا سفر می کنیم، یک مکان لوکس رو به رشد که در امتداد برخی از بهترین سواحل موج سواری نیکاراگوئه کشیده شده است.
Morgan's Rock هم یک استراحتگاه شیک برای مهمانان و هم یک مزرعه کاری واقعی یا فینکا است که در 4000 هکتار جنگل خشک در فاصله نیم ساعت رانندگی در شمال مرکز موجسواری مهاجران سان خوان دل سور قرار دارد. سه ساعت رانندگی از ماناگوا در بزرگراههای دو بانده آسفالتشده بهخوبی نگهداریشده فاصله است، که قبل از رسیدن به آخرین جاده غبارآلود و تختهشده به اقامتگاه، با توکتوکهای متزلزل و سه چرخ و گاریهای اسبکشی مشترک بودیم. وقتی بالاخره به صخره مورگان رسیدیم، مشخص بود که رسیدن به آنجا کار آسانی بوده است. رفتن خیلی خیلی سخت تر بود.
خانه ییلاقی ما، شماره پنج، به صخره کوچکی در حدود 150 پله بالاتر از پلایا بلانکا چسبیده بود. کابانای چوبی که از سه طرف پر شده بود، سقفی از نخل کاهگلی، مناظر مسحورکننده اقیانوس آرام آبی، و ایوانی جادار و خصوصی با میمون عنکبوتی که از تیرچه ها به ما نگاه می کرد، داشت. داخل آن کاملاً صاف و زیبا بود: تختخوابها و مبلمان چوب ساج، ساخته شده در محل از چوب فینکا، دوش با منظره اقیانوس، پنکههای سقفی برای کمک به وزش نسیم. در واقع، سخت است که بگوییم چه چیزی تأثیرگذارتر بود: صدای اقیانوس - رعد و برق مداوم امواج متلاشی کننده - یا منظره آن. درست مثل زندگی کردن در بیرون بود، فقط بهتر بود.
معمولاً چند روز طول میکشد تا از روتینهای خانه رها شوید و به حالت تعطیلات بروید، اما در Morgan's Rock بلافاصله به یک ریتم طبیعی رسیدیم. غرش مداوم اقیانوس، صدای سفید نهایی 24 ساعته، به نظر میرسید که حواسپرتیها را از بین ببرد و ما را مستقیماً به نقطهی اصلی هدایت کند: رفت و برگشتی مایلی از ساحل و خانههای ییلاقی بادی ما روی تپه. به جای اینکه روز خود را با فعالیت های سازماندهی شده پر کنیم، تصمیم گرفتیم اجازه دهیم آنها بدون فشار جریان داشته باشند. انجام این کار آسان بود، زیرا اگرچه مورگان راک تورها و ماجراجوییهای جذاب زیادی را ارائه میدهد، اما خانوادهها میتوانند به تنهایی انجام دهند.
بدون تعهد یا برنامه، روزهای ما روال خوشایند و قابل پیش بینی به خود گرفت: صبح زود برای دویدن کوتاه در نور اول، قهوه و شکلات داغ در ساعت 6:30 درب منزل تحویل داده شد، صبحی تنبل برای مطالعه روی تخت خواب آویزان، رستوران فضایی بزرگ و مطبوع است که مشرف به استخر مانند بقیه ساختمانهای Morgan's Rock است، با سقف کاهگلی و از هر طرف باز است- و من و استیو روی تخم مرغهای مزرعهدارمان و تازه میمانیم. پاپایا و آناناس در حالی که دختران شنا میکردند و خود را از صخره کوچکی که به عنوان تخته غواصی تبدیل میشد، پرتاب کردند. تقریباً بلافاصله با سه نفر از بچههای لندن، تقریباً هم سن و سال خود، دوست شدند، و آن پنج نفر انگار صاحب آن مکان بودند، به اطراف دویدند. کاری که در آن هفته تنها فرزندان مورگانز راک بودند، عملا این کار را انجام دادند.
همه سواحل برابر نیستند و همه سواحل دوستدار کودکان نیستند، اما پلایا بلانکا تمام معیارهای لازم را داشت و سپس برخی از آنها. موجسواری که از دو طرف توسط صخرههای شیبداری که خلیج را از جریانهای قوی محافظت میکردند، در هنگام جزر و مد به آرامی به داخل میغلتید و زمین بازی مناسبی برای بوگی سواری و موج سواری ایجاد میکرد. به استثنای چند صخره در دو طرف ساحل، هیچ چیز بزرگتر از یک خرچنگ صدفی گوشه نشین وجود نداشت که روی آن انگشت پای خود را خرد کنید. Morgan's Rock تختههای بوگی اجاره میکند، و ما هر روز صبح یکی از آنها را پایین میآوریم و زیر یک پالاپای با سقف کاهگلی روی شنها مغازه راه میاندازیم.
اکثر روزها، ما و بریتانیایی ها تمام ساحل را برای خودمان داشتیم. موج سواری به اندازه ای کوچک بود که کودک سه ساله ما یاد بگیرد که بدون کمک اردک شیرجه بزند و بوگی-ماشین سوار پنج ساله ما بتواند امواج خودش را بگیرد، اما همچنان آنقدر سرگرم کننده بود که به ما بزرگسالان سواری مناسبی بدهد. پالاپاها سایه کافی، چند بانوج تنبل، و صندلیهای آدیرونداک را فراهم میکردند که برای بررسی شنا، آب پاشیدن و ساختمان قلعههای شنی در حین انجام چند کار با یک رمان جدید ایدهآل هستند. بعد از ناهار، به خانههای ییلاقی خود عقب نشینی میکردیم، زیر شیر آب بیرون میکشیدیم، و روی تختهایمان دراز میکشیدیم تا یک استراحت خانوادگی را برای تمام خانوادهها دراز کنیم، در حالی که آفتاب استوایی ساحل را میسوخت. (در انتهای فصل خشک نیکاراگوئه، آوریل گرم ترین ماه است، و در شب یا روز، دما هرگز در طول اقامت ما به زیر 85 نرسید). اواخر بعدازظهر آفتاب کج ما را به سمت آب می کشید. ما کایاکهای دو نفره نشسته را کرایه میکردیم و در خور پارو میزدیم، یا تا انتهای شمالی ساحل پرسه میزدیم و در اطراف نقطهی صخرهای میچرخیم تا غروب خورشید را تماشا کنیم و تا قوزک پا در استخرهای جزر و مد پر از خارپشتهای دریایی قدم میزنیم. و شقایق ها
اگرچه اقیانوس جذابیت بزرگی دارد، صخره مورگان به خشکی یا مردم محلی آن پشت نمی کند. از زمان افتتاح آن در سال 2004، این اقامتگاه متعهد به احیای جنگل، کاشت 1.5 میلیون درخت چوب سخت و میوه در ملک شده است. بیش از نیمی از جمعیت نیکاراگوئه زیر خط فقر زندگی می کنند و کشاورزان کوچک این کشور از فقیرترین قشر فقیر هستند که اغلب آب لوله کشی یا برق ندارند. این لژ و مزرعه به نام El Aguacate ("آووکادو") نزدیک به 100 نفر را استخدام می کند و بخشی از درآمد خود را برای حمایت از شش مدرسه منطقه، که به بیش از 250 دانش آموز روستایی خدمات می دهد، اهدا می کند. بیش از 90 درصد غذای Morgan's Rock مستقیماً از فینکا میآید: تخممرغ، شیر، محصولات، مرغ آزاد. بسیاری از صبحها درست قبل از طلوع خورشید، از کنار حوضچههای میگوی ارگانیک مزرعه یا کامارونراها در مسیر ساحل میدویدم، جایی که ماهیگیران را میدیدم که در حال هُر زدن هستند تا ماهیماهی را که ما میبودیم بیاورند. خوردن برای ناهار
یک روز صبح زود با یک کامیون وانت به ال آگواکات رفتیم و به شیر گاو و جمع آوری تخم مرغ از مرتب ترین مرغداری که تا به حال دیده ام کمک کردیم. در داخل یک کلبه ساده و با کف خاکی، یکی از زنان به دختران آموزش داد که چگونه تورتیلا را روی اجاق هیزمی درست کنند، خمیر را با انگشتان خود به صورت دیسک های کوچک پهن می کردند، که با تخم مرغ هایی که جمع کرده بودیم خوردیم، هم زدیم و با برنج و حبوبات و قهوه داغ سرو می شود. یک صبحانه معمولی در نیکاراگوئه، و احتمالا تازه ترین صبحانه ای که تا به حال خورده ایم.
با وجود تمام تلاشهای ستودنی گردشگری کشاورزی، مورگانز راک بینقص نیست. گاهی اوقات کارمندان، در حالی که همیشه خوش اخلاق بودند، حواس پرت یا بی تجربه به نظر می رسیدند (تقریباً تمام افرادی که در طول اقامتمان ملاقات کردیم کمتر از یک سال در آنجا کار کرده بودند). به جز تور مزرعه صبحانه، اگر می خواهید با جوامع محلی تعامل داشته باشید، باید ملک را ترک کنید، کاری که یک روز بعدازظهر زمانی که یک قایق ماهیگیری کرایه کردیم تا ما را به سمت جنوب به سمت ساحل به سان خوان دل سور ببرد، انجام دادیم، ترکیبی عجیب. از کوله گردها و مسافران کشتی کروز آمریکایی که برای بعد از ظهر به ساحل آمده بودند. با این حال، نمی توان انکار کرد که صخره مورگان آن مکان استثنایی نادری است که می توانید از دنیا عقب نشینی کنید و خود را در طبیعت غوطه ور کنید، بدون اینکه آسایش موجودات را قربانی کنید. نه اینکه همیشه راحت باشد - و نه، اگر چیزی که می خواهید غوطه ور شدن کامل در طبیعت باشد، نباید باشد.
در شب دوم ما در صخره مورگان، مانند اغلب اوقات با برخورد امواج از خواب بیدار شدم. آنها به صورت مجموعهای میآمدند، حجم و شدت آن بالا و پایین میشد، و هرازگاهی یکی با صدای بلند بلند میشد تا مرا از خواب بیرون بکشد. در تاریکی جوهری دراز کشیده بودم و خانوادهام در اطرافم بودند و کل اقیانوس آرام که هزاران مایل خمیازه میکشید، بیرحمانه به ساحل سقوط میکرد، ناگهان احساس کردم کوچک و بسیار در معرض قرار گرفتهام. سخت است به چیزی فکر کنم که بیشتر از خوابیدن در بیرون از خانه، آرام با صدای ثابت آب در حال حرکت، به چیزی فکر کنم - رودخانه ای که از کنار آن می لغزد، آب در زیر اسکله می لغزد، جابجایی بی پایان جزر و مد - اما برای چند لحظه به طور غیرقابل توضیحی خودم را در حسرت دیدم. برای سرپناه، دیوارهای واقعی و یک سقف، با هیبت، فروتن، و کمی وحشت زده از دنیای وحشی و پر از آب در اطراف.
صبح، وقتی با اولین نور خاکستری روز و صدای تپش آشنای دریا از خواب بیدار شدم، به اطراف خانه ییلاقی نگاه کردم و همه چیز را در جای خود دیدم: شکل های جمع شده دختران و شوهرم زیر ملحفه های نازک، اقیانوس، پنکه های سقفی چرخان ناراحتی من از بین رفت و یک آرامش عمیق جایگزین آن شد. مکان های کمی وجود دارد که بتوانید به این شکل زندگی کنید - واقعاً بیرون، روز و شب، در هوا و باد، با میمون ها و پرندگان- بدون کمپینگ. در نیکاراگوئه، ما به اندازه کافی خوش شانس بودیم که یکی از آنها را پیدا کنیم، و به مدت شش روز در صخره مورگان، طبیعت را مانند پوست دوم، شن در انگشتان پا، خورشید روی پوست و اقیانوس، همیشه در گوشمان پوشیدیم..
توصیه شده:
پیاده روی در مسیری وحشی و نه چندان وحشی از طریق فلوریدا
تیمی متشکل از زیست شناسان و فیلمسازان 32 روز در یک سفر 100 روزه 1000 مایلی، از طریق کایاک، دوچرخه و پای پیاده، از نوک جنوبی فلوریدا تا
وحشی شدن در کاستاریکای جدید، قسمت دوم
بین زلزلهها، تولد لاکپشتهای زنده و موجسواری هیجانانگیز، نویسنده کیتی آرنولد و خانوادهاش متوجه میشوند که تعطیلات عالی همیشه آرامشبخش نیست
وحشی، غرب وحشی تگزاس
Y2k مایک کاسپر با صدای بلند صدایش بین دیوارهای سفید 1500 فوتی دره سانتا النا طنین انداز می شود، کلیسای جامع سنگ آهکی که آنقدر شگفت انگیز است که
غرب وحشی وحشی
به لطف یکی از بدترین خشکسالیهای یک قرن اخیر، هیجانانگیزترین قایقرانی جنوب غربی اخیراً یک سفر موتوری به کلیسای جامع در صحرا بوده است
سه راه ساده برای بهتر شدن در بهتر شدن
سه قانون ساده وجود دارد که هر مجری در سطح جهانی - از ورزشکاران گرفته تا شطرنج بازان و نوازندگان - برای ادامه پیشرفت در رشته خود از آنها پیروی می کند