چرا آمریکایی ها اینقدر از دوچرخه متنفرند؟
چرا آمریکایی ها اینقدر از دوچرخه متنفرند؟
Anonim

برخی از ما چقدر پایین می آییم تا محله خود را بدون دوچرخه نگه داریم؟ و آیا کسی لطفاً به فکر بچه ها نخواهد بود؟

در اواخر قرن نوزدهم، دوچرخه آمریکا را مجذوب خود کرد. این دستگاه به قدری محبوب شد که به سرعت دوچرخه‌سواری منظره را متحول کرد و به معنای واقعی کلمه راه را برای جاده‌های امروزی هموار کرد، و این تقاضا برای عبور روان دوچرخه‌ها بود که منجر به تکثیر جاده‌های ماکادمیم شد. ظهور ماشین ممکن است برای مدتی همه اینها را خراب کرده باشد، اما امروز شاهد تغییری مشابه در چشم انداز حمل و نقل هستیم زیرا شهرها زیرساخت های دوچرخه سواری و سیستم های اشتراک دوچرخه را نصب می کنند. و از آنجایی که شرکت‌هایی مانند Uber و Lift سهم دوچرخه را در پیشنهادات خود گنجانده‌اند، می‌بینیم که دوچرخه نیز نقش بی‌سابقه‌ای در اقتصاد بازی می‌کند.

با این حال، دردسرهای فزاینده ای وجود دارد، و از آنجایی که پذیرش کامل دوچرخه به عنوان حمل و نقل تبدیل به یک عمل انجام شده می شود، فریادهای مجموعه ضد دوچرخه فقط ناراحت کننده تر و ناامید کننده تر می شود. اینجا در شهر نیویورک، جغجغه مرگ مجتمع صنعتی خودرو هم طولانی و هم تشنج کننده بوده است. ما پیرمردهای سفیدپوستی در فدورا داشته‌ایم که با تحقیر دوچرخه‌ها به عنوان اسباب‌بازی برای پسران جوان سفیدپوست وانمود می‌کنند که بیدار شده‌اند. ما افرادی را داشته‌ایم که مسیرهای دوچرخه‌سواری را با تله‌ها خراب می‌کنند. ما مردم را خرابکاری کرده‌ایم… مسیرهای دوچرخه‌سواری دیگر، اما این بار با شیشه.

و شکایت ها را فراموش نکنیم. اوه، پرونده های قضایی.

با این حال، درست زمانی که فکر می‌کنید کسانی که از دوچرخه متنفرند به ته خود رسیده‌اند، زمین جای خود را رها می‌کند و شکاف جدیدی از ناامیدی را نشان می‌دهد، همانطور که داگ گوردون، یک مدافع دوچرخه اهل بروکلین و مجری مشترک پادکست «جنگ در اتومبیل‌ها» است. ،” اخیراً تجربه کرد:

بینش کنجکاو از ذهن یک NIMBY. امروز زنی به من نزدیک شد و گفت که همسایه‌های این بلوک هنوز از راهروی دوچرخه مدرسه دولتی ما خوششان نمی‌آید… بنابراین آنها سعی می‌کنند با پارک دوچرخه‌های قدیمی در آنجا بی‌فایده شوند. 4 دوچرخه ای که اینجا می بینید ماه هاست که مانده اند.

پس آیا این حقیقت دارد؟ آیا در واقع یک تلاش سازمان یافته در محله برای انتقام گرفتن از یک قفسه دوچرخه وجود دارد؟ برای بچه ها؟

قبل از رفتن بیشتر، شایان ذکر است که این پارک اسلوپ است، یک سنگر و/یا حباب لیبرال که معمولاً در مکان هایی مانند برکلی ذکر می شود. وقتی این محله اخبار ملی می کند، معمولاً به خاطر تحریم های پرشور هوموس است. و وقتی صحبت از نحوه رفتار ساکنان پارک اسلوپ با بچه‌ها می‌شود، مردم معمولاً به فرزندپروری شدید با هلیکوپتر فکر می‌کنند، نه مأموریت‌های مخفیانه برای از بین بردن پارکینگ دوچرخه‌شان.

البته، ماموریت اژدر کردن یک مرکز دوچرخه مدرسه عمومی به همان اندازه که از نظر اخلاقی ورشکسته است، اشتباه است. به هر حال، همانطور که گوردون اشاره می کند، پر نگه داشتن قفسه دوچرخه فقط به DOT نشان می دهد که محله به تعداد بیشتری از آنها نیاز دارد. این چیزی شبیه به تلاش برای جلوگیری از فروش سیگار توسط اغذیه فروشی های گوشه ای با خرید شش کارتن مارلبرو در روز است.

این همچنین یک انحراف جسورانه از تلاش های قبلی برای تضعیف زیرساخت دوچرخه خواهد بود. به‌طور سنتی، استدلال‌هایی که علیه امکانات دوچرخه‌ها ارائه می‌شود، حداقل یک روکش ضعیف از تفکر شبه مدنی ناصادقانه داشته است. به عنوان مثال، اگر شهر چند جای پارک را به منظور نصب یک مسیر دوچرخه‌سواری حذف کند، مخالفان معمولاً از همه افراد شایسته‌ی کار که زندگی‌شان به هم می‌خورد استناد می‌کنند تا آن دوچرخه‌سواران ممتاز را نوازش کنند. (طبق جهان بینی NIMBY، مردم صادق و سخت کوش رانندگی می کنند، انبوهی از انبوهی از نجیب زاده ها دوچرخه سواری می کنند، و همه آن افراد تحویل دهنده دوچرخه یا به حساب نمی آیند یا ارزش محافظت از آنها را ندارند.) اما عملیات Stampede the Corral نقطه عطفی در که NIMBY ها در نهایت با تمام این تظاهر به نفع مستقیم "لعنت به بچه ها، ما پارکینگ می خواهیم!" رویکردی برای نفرت از دوچرخه که در صداقتش تقریباً طراوت است.

البته، ماموریت اژدر کردن یک مرکز دوچرخه مدرسه عمومی به همان اندازه که از نظر اخلاقی ورشکسته است، اشتباه است.

با این وجود، توجه به این نکته مهم است که هیاهوهای یک فرد در پیاده رو لزوماً توطئه نیست. در واقع، وقتی با گوردون تماس گرفتم، او پیشنهاد کرد که ممکن است این زن در حال سیاسی کردن اعمال همسایه‌ای با تعداد زیادی دوچرخه باشد که خودخواهانه سعی می‌کند با ذخیره کردن آن‌ها در اتاقک دوچرخه، اتاق زیرزمینش را آزاد کند. (فکر می‌کنم این کمتر مزخرف است، اما فقط کمی). پیدا کردن پارکینگ برای آنها "غیرممکن" است. او همچنین می‌گوید که این زن تقریباً هر سه ماه یکبار او را متوقف می‌کند تا اصرار کند که محله مخالف راهروی دوچرخه است. در طی یکی از این مبادلات، او پیشنهاد داد که کانکس فقط به نفع افرادی است که «حتی در همسایگی زندگی نمی‌کنند» و او پاسخ داد: «خانم، فکر می‌کنید مهدکودک‌ها از چه فاصله‌ای دورتر می‌روند؟»

اما صرف نظر از این که آیا این واقعاً یک تلاش سازمان‌یافته برای بستن دسته‌ای از بچه‌های مدرسه‌ای از قفسه دوچرخه است، یا صرفاً یک سخنگوی خود انتصابی که ادعا می‌کند یک انبوه رانندگان ناراضی را نمایندگی می‌کند، شاید پوچ‌ترین چیز در مورد همه اینها این است که در وهله اول چقدر طول کشید تا شهر دوچرخه را نصب کند. از برنامه تا نصب، این فرآیند یک سال طول کشید، بدون احتساب «چند ماه کار» که در طی آن «ما مجبور بودیم از دوچرخه‌هایی که برای نشان دادن تقاضا برای یک راهروی دوچرخه قفل شده بودند عکس بگیریم».

والدینی که بچه ها را به مدرسه می برند، یک کابوس ترافیکی ایجاد می کند. شهر باید تمام تلاش خود را برای ایجاد مسیرهای دوچرخه سواری ایمن به مدارس انجام دهد و به بچه ها مکانی بدهد تا دوچرخه ها و اسکوترهای خود را پس از رسیدن به آنجا ترک کنند و آنها باید این کار را فعالانه انجام دهند. این امر زندگی را برای همه آسان تر می کند، حتی افراد بداخلاق در محله که دغدغه اصلی آنها دشواری یافتن پارکینگ است.

به جای ریختن دوچرخه ها روی راهرو، آنها باید یادداشت های تشکر را بگذارند.

توصیه شده: