ماشین مسیری به سوی تباهی مالی است
ماشین مسیری به سوی تباهی مالی است
Anonim

جهنم روی چرخ

در اوایل سال جاری، کن گریفین، میلیاردر صندوق سرمایه گذاری، گران ترین خانه در آمریکا را خرید: پنت هاوس 238 میلیون دلاری در منهتن در پارک جنوبی. اون میتونست من باشم در واقع، تنها دلیلی که من در خاویار حمام نمی‌کنم و این را به خدمتکارم دیکته می‌کنم، یک تصمیم مالی به ظاهر کوچک اما در نهایت مخرب است که چندین دهه پیش گرفتم.

ماشین گرفتم

خوب، خوب من چند حرکت پول بد دیگر نیز انجام دادم. من در سال 1997 نتوانستم سهام آمازون را بخرم، در دسامبر 2017 از فروش بیت کوین غافل شدم و شاید بدتر از همه، به کالج رفتم و در رشته انگلیسی تحصیل کردم. با این حال، موضوع ماشین کمکی نکرد.

از قضا، دلیلی که من ماشین را در وهله اول گرفتم (مطمئناً نیازی به آن نداشتم که در شهر نیویورک زندگی کنم) دوچرخه بود. می‌خواستم کارهایی مانند رانندگی به مسابقات خارج از شهر یا دوچرخه‌سواری در کوهستان را بدون نیاز به هماهنگی‌های زیاد از قبل انجام دهم. در ابتدا تصمیم خوبی به نظر می رسید. نه تنها می‌توانستم دوچرخه را بعد از کار روی پشت بام بیندازم و 150 مایل رانندگی کنم تا آخر هفته سیکلوکراس انجام دهم، بلکه می‌توانم کارهای عجیب و غریب مانند برداشتن اثاثیه از Ikea یا رفتن به شام در City Island را فقط به این دلیل انجام دهم.

متأسفانه، فریفته توهم راحتی، متوجه نشدم که ماشین چقدر برایم هزینه دارد. علاوه بر تمام هزینه‌های معمول مربوط به خودرو که در هر کجای دنیا دارید (سوخت، حق بیمه، سرشاخه‌های داشبورد)، موارد شگفت‌انگیز زیادی نیز وجود داشت. نه تنها چاله‌های شهر نیویورک تقریباً یک لاستیک در هفته می‌خورند، بلکه به نظر می‌رسد که شام در جزیره سیتی در واقع بسیار گران است. با این حال، وقتی جوان هستید و مسئولیت هیچ کس به جز خودتان را ندارید، به راحتی می توان این گونه چیزها را به عنوان هزینه کسب و کار به عنوان یک 20 نفر در یک کلان شهر پویا، و از این نظر، ریختن 13 گالن بنزین در نظر گرفت. سوار شدن به ماشینی که به آن نیاز ندارید تفاوتی با نوشیدن آن کوکتل های گران قیمتی که خودتان می توانستید درست کنید ندارد.

البته، صرفه جویی در مصرف کوکتل نیست. شما همچنین برای شرکت، و محیط و در حالت ایده‌آل برای رابط‌های سرسخت هزینه می‌کنید. در واقع، رفتن به بارها و رفتن به مسابقات بسیار شبیه به هم هستند، زیرا هر دو هزینه دارند، هر دو شامل پرتاب کردن خود در گودالی پر از غریبه‌های نسبتاً غریبه می‌شوند، و هر دو باعث می‌شوند احساس کنید با یک کامیون برخورد کرده‌اید. با این حال، آنها همچنین به کاهش استرس و خستگی کمک می کنند، بنابراین از این نظر ناعادلانه و غیرمنصفانه است که هر یک از آنها را در معرض تجزیه و تحلیل هزینه-فایده قرار دهیم - و ماشین من من را به تجربه های به یاد ماندنی سواری برد، مطمئناً این را به آن خواهم داد.

اما شباهت مهم دیگری بین کوکتل ها و ماشین ها وجود دارد: آنها در حد اعتدال خوب هستند، اما نمی توانید اجازه دهید آنها بر زندگی شما حکومت کنند. و این دقیقاً همان چیزی است که ماشین می خواهد انجام دهد. مانند مشروب الکلی، اتومبیل ها منجر به تصمیم گیری بسیار ضعیف می شوند. این امر به ویژه در مورد شاید مهم ترین تصمیم اقتصادی که تا به حال می گیرید، یعنی انتخاب مکانی برای زندگی، صادق است.

ماشین به شهرنشین می گوید: «تو به این همه دردسر پارکینگ نیازی نداری. "بیایید دورتر حرکت کنیم."

اما در مورد سرکار رفتن چطور؟ شما پاسخ دهید "من باید نزدیک ترانزیت باشم."

«ترانزیت schmansit! برای چه چیزی به قطار و اتوبوس نیاز دارید؟ تو منو گرفتی!»

در ابتدا، ماشین یک مورد قانع کننده ایجاد می کند. هرچه از زیرساخت های حمل و نقل و دوچرخه دورتر شوید، املاک ارزان تری دریافت می کنید. مطمئناً، شما هزینه اضافی ماشین را دارید، که اکنون کاملاً به آن وابسته هستید تا بتوانید به هر جایی برسید، اما اعتبار آسان زیادی برای آن وجود دارد. بعلاوه، زمانی که به یک وام جدید نیاز دارید، انواع تمهیدات لیزینگ و تامین مالی در دسترس است، از جمله وام های گران قیمت که فقرا را شکار می کند.

ماشین‌ها یک وسیله حمل‌ونقل نیستند: آن‌ها آدم‌هایی هستند که شبیه «آینه سیاه» هستند و سعی می‌کنند شما را به بیابان هدایت کنند تا بتوانند شما را بکشند.

بانک‌ها و صاحبخانه‌ها ممکن است به انواع مراجع و سپرده‌ها و الزامات درآمدی نیاز داشته باشند، اما همیشه کسی وجود دارد که مایل است شما را سوار ماشینی زیباتر کند. بنابراین به راحتی می توانید از ترانزیت دور شوید و به خودتان بگویید که با تهیه یک ماشین جدید با موتور بزرگتر یا فضای داخلی مجلل تر، ناراحتی و انزوا را جبران می کنید. اما واقعیت این است که هر خودرویی در جاده اساساً یک اقتصاد مینیاتوری ونزوئلا روی چرخ است که به سرعت در حال استهلاک بدون پایانی است، و به محض اینکه برای رسیدن به جایی به یکی از آنها وابسته شدید، به آن سپرده خواهید شد. بقیه ی عمرت.

برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران نسل‌هاست که این برنامه را دنبال می‌کنند و نتیجه همه آن بیابان‌های عبوری، نابرابری درآمد و پراکندگی بوده است. ماشین‌ها وسیله حمل‌ونقل نیستند: آن‌ها آینه‌های سیاه هستند که می‌خواهند شما را به بیابان هدایت کنند تا شما را بکشند.

در مورد من، من باید معادل راننده یک مشروب الکلی اجتماعی باشم. من هرگز اجازه نمی‌دهم ماشینم مرا خیلی به بیراهه بکشاند. (همچنین، از آنجایی که حملات تروریستی و خاموشی‌های برق را پشت سر گذاشته‌ام، فکر نمی‌کنم هرگز در نیویورک زندگی کنم که نتوانم از منهتن یا منهتن بروم یا دوچرخه سواری کنم.) همچنین از جایی که هستم بسیار خوشحال هستم. اکنون. با این حال، اگر من هرگز آن ماشین را از ابتدا نگرفتم - یا اگر جایگزین های مناسبی مانند سهم خودرو در آن زمان وجود داشت - احتمالاً در طول مسیر تصمیمات بسیار بهتری در مورد املاک و مستغلات می گرفتم. شاید محله‌ام گرم می‌شد و صاحبخانه با پول کلان مرا از اجاره‌ام می‌خرید. شاید از آن پول بادآورده برای خرید یک مکان استفاده می کردم. آن وقت شاید آن مکان را برای یک سود کلان تغییر می دادم، و از آنجا فقط چند حرکت زیرکانه دیگر قبل از اینکه در آن پنت هاوس بنشینید وجود دارد.

یا، به احتمال زیاد، تمام پولم را خرج وسایل دوچرخه می‌کردم، اگرچه پول بیشتر برای دوچرخه‌ها مسلماً دلیل بهتری برای هرگز مالک یا اجاره ماشین نیست.

توصیه شده: