ما به فرودگاه های دوستدار دوچرخه نیاز داریم
ما به فرودگاه های دوستدار دوچرخه نیاز داریم
Anonim

سوار شدن به پرواز خود، نهایت خودداری است

بسیاری از زندگی می تواند ناامید کننده و غیرقابل پیش بینی باشد. اخبار؟ دلگیر کننده کارشما؟ روح خرد کننده. حساب بانکی شما؟ بی انتها در نوسان و خواهان ابدی.

این کاملا طبیعی است که در مواجهه با چنین عدم اطمینان بی امان، بسیاری از ما به دوچرخه خود روی می آوریم. دوچرخه شاید کارآمدترین و قابل اعتمادترین ماشینی باشد که تا به حال برای ایجاد حس رفاه و موفقیت ساخته شده است. ممکن است صبح‌ها احساس ناتوانی و ناتوانی کنید و در زیر طویله‌ای از بیهودگی و ناامیدی به دام بیفتید، اما زمانی که اولین صعود را انجام دهید، از شکوه مجازی آن پست خیالی à pois لذت خواهید برد.

البته، همیشه نمی‌توانید یک سواری حماسی را تجربه کنید، به این معنی که ادغام این حس رضایت از دوچرخه‌سواری در زندگی روزمره‌تان بسیار مهم است. شما می توانید آن را از سوار شدن به محل کار یا استفاده از دوچرخه برای بردن بچه ها به مدرسه یا از ترک ماشین در خانه و ساختن BJ ها با دوچرخه خود بدست آورید. با این حال، اخیراً متوجه شدم که در استفاده از دوچرخه به روشی عملی، احساس خوبی نسبت به خودتان دارید: سوار شدن به فرودگاه.

در حالی که آمریکایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای با دوچرخه به‌عنوان نوعی حمل‌ونقل راحت می‌شوند، هنوز هم سفرهای زیادی وجود دارد که دوچرخه‌سواری برای آنها ممکن است هرگز به ذهن شما خطور نکند. گرفتن پرواز شما احتمالاً یک بار است یا اگر به ذهنتان خطور کند، ممکن است به طور خودکار دوچرخه را به عنوان بیش از حد بیهوده، بیش از حد عجیب و غریب و بسیار خطرناک برای چنین کاری جدی رد کنید. از این نظر، رفتن به فرودگاه مانند رفتن به بیمارستان برای زایمان است: دوچرخه به سادگی جزو گزینه های متعارف نیست، اگرچه حقیقت این است که در شرایط مناسب، دوچرخه کاملاً قابل دوام است.

حتی من، به‌عنوان یک دوچرخه‌سوار متعهد که مرتباً بسته‌ها و بچه‌ها را جابه‌جا می‌کنم، تا همین اواخر که برای پرواز به خارج از لاگاردیا آماده می‌شدم، هرگز به این فکر نمی‌کردم که با دوچرخه به فرودگاه بروم. مانند هر فرد اجباری استراوا که عمیقاً در تنگنای یک بحران مسابقه‌ای میانسالی قرار دارد، متوجه شدم که از این واقعیت که آن روز زمانی برای سواری نداشتم ابراز تاسف می‌کنم. من همچنین از هیچ یک از گزینه های حمل و نقل خود لذت نمی بردم، آنهایی که یک Uber گران قیمت است که مستلزم زمان زیادی برای نشستن در ترافیک است یا یک سواری ارزان مترو و اتوبوس که همچنین مستلزم زمان زیادی برای نشستن در ترافیک است. بعد به من زد:

چرا به طور رایگان به فرودگاه نروید؟

چرا واقعا نه؟ من به تنهایی سفر می کردم. تابستان بود، یعنی مجبور نبودم لباس زیادی ببندم. این یک روز هفته بود، به این معنی که با توجه به این همه ترافیک، سوار شدن از خانه‌ام به لاگاردیا خیلی بیشتر از سفر با ماشین یا اتوبوس طول نمی‌کشد. از همه مهمتر، سوار می‌شدم. بنابراین چند لباس در یک کوله‌پشتی انداختم، لپ‌تاپ و تعدادی لوازم جانبی را داخل کیف قابی انداختم و رفتم.

در حالی که من اهل دوچرخه‌سواری نیستم، تصور می‌کنم که آن‌ها همان رضایت را تجربه می‌کنند که من برای 20 مایل دوچرخه سواری در حالی که تمام ملزومات سفرم به طور مرتب به دوچرخه و شخص من بسته شده بودم، احساس رضایت می‌کنند. سوار بر منهتن در خط دوچرخه خیابان دوم در میان همه مسافران و تحویل‌دهنده‌ها، می‌دانستم مقصد من کاملاً منحصر به فرد است. همانطور که از رودخانه شرقی از طریق پل خیابان 59 عبور می کردم، از یک ماجراجویی قریب الوقوع کاملاً نامتناسب با عمل ساده بازدید از کوئینز لذت بردم. حدود یک ساعت و نیم از سفرم گذشته بود که هواپیماها شروع به پرواز هیجان‌انگیز در ارتفاع کردند، و در حدود دو ساعت در حال عبور از Grand Central Parkway و وارد شدن به فرودگاه واقعی همراه با تاکسی‌های زرد رنگ بی‌شمار و خودروهای TLC سیاه بودم.

در حال حاضر، فرودگاه لاگواردیا اساساً یک سایت ساخت‌وساز غول‌پیکر است، و در حالی که علائمی وجود داشت که من را به مسیر دوچرخه‌سواری هدایت می‌کرد، آن مسیر اساساً در یک آشغال از نرده‌های زنجیره‌ای و موانع نارنجی ناپدید شد. در تلاش برای گشت و گذار در اطراف این ساختمان در جستجوی پارکینگ دوچرخه، در میان رانندگان تاکسی که برای موقعیت در منطقه ورودی حرکت می‌کردند، پیچیدم، که باعث می‌شد سواری در مرکز شهر منهتن مانند یک چرخش آرام در پارک مرکزی باشد. سرانجام، به لطف تلفن خود و وب سایت یک مسافر بی باک، قفسه های دوچرخه را پیدا کردم. از آنجا فقط یک پیاده روی کوتاه تا ترمینال راه بود، و در عرض چند دقیقه در یک بار فرودگاه نشسته بودم و از آبجوی بسیار سزاوارم لذت می بردم.

شاید من کمی بیشتر از آنچه باید احساس می کردم. در حالی که مسافران نسبتا کمی به فرودگاه می روند، این امر به طور فزاینده ای رایج می شود (نیویورک تایمز حتی آن را پوشش داده است). و فرودگاه‌های بیشتری از قابلیت دسترسی دوچرخه استفاده می‌کنند. (برخی بیشتر از بقیه جلوتر از منحنی هستند؛ PDX از سال 2010 یک ایستگاه مونتاژ دوچرخه دارد.) دسترسی به دوچرخه نیز به ویژه برای کارمندان فرودگاه حیاتی است، با این حال به نظر می رسد شهر نیویورک حداقل در جهت مخالف حرکت می کند. در سال 2018، یک راننده تصادفی، استیون مورالس را در حالی که سوار بر کارش در لاگاردیا می‌رفت، کشت و پاسخ اداره بندر محدود کردن دسترسی دوچرخه‌سواری بود.

این خیلی بد است، زیرا با وجود سردرگمی و عدم دوستی عمومی با دوچرخه، این به راحتی بهترین سفری بود که تا به حال به فرودگاه داشتم. اکنون که پیچیدگی‌ها را حل کرده‌ام، مطمئناً دوباره این کار را انجام خواهم داد. حتی بهتر از آن این بود که چند روز بعد به لاگواردیا برگردم و درست از کنار خطوط تاکسی به سمت دوچرخه‌ام قدم بزنم. نه تنها سوار شدن به خانه راهی عالی برای استراحت پس از پرواز بود، بلکه با نادیده گرفتن تاکسی سواری در هر دو انتهای سفر، با 40 مایل اضافی در پاهایم و 100 دلار اضافی در جیب به پایان رسیدم.

خیلی وقت‌ها پیش نمی‌آید که بعد از پرواز تبلیغاتی احساس می‌کنید از چیزی خلاص شده‌اید، بنابراین باید از هر فرصتی استفاده کنید.

* از نظر استعاری ناتوان. اگر نوع دیگری را تجربه می کنید، موقعیت زین خود را تغییر دهید.

توصیه شده: