من یک بار Trail Work را انجام دادم و برای یک عمر احساس رضایت کردم
من یک بار Trail Work را انجام دادم و برای یک عمر احساس رضایت کردم
Anonim

اندکی راه طولانی را طی می کند (برای منیت شما)

زمانی که در بروکلین زندگی می‌کردم، به یک رستوران ایتالیایی رفت و آمد می‌کردم. مالک کاملاً به حسن نیت و تصدی مادام العمر محله خود افتخار می کرد، و او همیشه مطمئن می شد که مشتریان جدید متوجه می شدند که او مدت ها قبل از آمدن یاپی ها آنجا بوده است. یک روز، در حین صرف ناهار، به او گوش دادم که میزی را مرتب می کرد و داستانی داشت که چگونه به شخصیت جذاب محله کمک کرده است. "آن پرچین های اطراف را می شناسید؟" در حالی که مشتریان بی تفاوتش سعی می کردند آنتی پاستوهایشان را بخورند، لفاظی پرسید. "من آن پرچین ها را کاشتم!"

غذاخوری ها تحت تأثیر قرار نگرفتند. بروکلین مکان بسیاری از بناهای دیدنی جهان است، از جمله پل بروکلین، پارک پراسپکت، و پیاده‌روی جزیره کونی. پرچین های اطراف گوشه اتصال ایتالیایی در میان آنها نیستند و تقریباً برای هیچ کس به استثنای سگ های محله جالب نیستند. با این وجود، اکنون می‌توانم با احساس غرور وحشیانه‌اش ارتباط برقرار کنم، زیرا اخیراً در انجام برخی کارهای دنباله‌دار کمک کردم.

اگر در دوچرخه‌سواری کوهستان تازه کار هستید - یا حتی بدتر از آن، یک راهپیمایی - ممکن است شما را شگفت‌زده کند که بدانید مسیرها فقط به شکل جادویی در جنگل مانند پری و وزغ ظاهر نمی‌شوند. بلکه عموماً کار داوطلبان خستگی ناپذیری هستند که در اوقات فراغت خود به آنها مراجعه می کنند. وقتی درختی سقوط می‌کند، یا طوفان بخشی از مسیر را می‌برد، یا برخی از بچه‌های دبیرستانی در شب جشن امتحانی با آبجو برگزار می‌کنند و خودشان را تمیز نمی‌کنند، این مهمانداران مسیر محلی شما هستند که با همه اینها سروکار دارند. همانطور که پسر اتوبوس قبل از اینکه حتی فرصتی برای نشستن داشته باشید، میز شما را تمیز می کند، داوطلبان محلی شما نیز مراقب باشند که مسیرها مرتب و قابل سوار شدن برای جشن چکش آخر هفته شما باشند.

هنگام رانندگی در خارج از جاده، سعی می کنم دقیق و با ملاحظه باشم و به خوبی از عواقب بدرفتاری آگاهم. وقتی مسیرها گل آلود هستند، سعی می‌کنم از مسیرها دور بمانم، هم به کوهنوردان و هم سگ‌های بدرفتارشان تسلیم می‌شوم، و همیشه از انفجار سنگ از بلندگوهای فرمان خودداری می‌کنم. با این حال، من دروغ می گویم اگر بگویم که می توانم مایل بیشتری را طی کنم، می دانید که به ساختن یا نگهداری مسیرها کمک می کنم. از این نظر، من مانند یک دانش‌آموز دبیرستانی مسئولیت‌پذیر هستم که به جای شرکت در جشن پوکه، بعد از برگزاری جشن به خانه رفت و یک مرسدس بنز جدید برای فارغ‌التحصیلی گرفت: مطمئناً، ممکن است نمرات خوبی می‌گیرم و پشت همه چراغ‌های قرمز توقف می‌کنم. و فکر می‌کنم این برایم مهم است، اما در اعماق وجودم از دانستن اینکه حقوقم را پرداخت نکرده‌ام، ناراحتم.

با این وجود، علیرغم این احساس ضعیف خودآگاهی، اگر پسرم نبود، احتمالاً تا مدتی نامعلوم در آسایش لوکس قنداق شده از چرم سفر می کردم. ببینید، او اخیراً درگیر پیشاهنگی شده است، به این معنی که او باید راه‌های زیادی برای کمک کردن پیدا کند. (من هرگز پیشاهنگ نبودم، که می تواند توضیح دهد که چرا ماهیچه کمکی من به طرز غم انگیزی توسعه نیافته است.) او همچنین دوست دارد دوچرخه سواری کند. با فکر کردن به فرصت‌های داوطلبانه بالقوه برای سیر کردن گرسنگی بی‌وقفه‌اش برای تکه‌ها، به ذهنم رسید که کمک به برخی از کارهای پیاده‌روی راهی عالی برای آموزش دوچرخه‌سواری در کوهستان، به دست آوردن گلدوزی‌های جدید و مهم‌تر از همه، کاهش احساس گناه آزاردهنده‌ام خواهد بود. بنابراین ما به مهمانی ماهانه تعمیر و نگهداری مسیر در هایبریج پارک در واشنگتن هایتس پیوستیم.

هایبریج پارک کوچک است و فقط چند مایل مسیر دارد، اما مدت‌هاست که از نامحتمل بودن آن و حجم عظیمی از کار برای ایجاد تنها نقطه قانونی دوچرخه‌سواری کوهستان منهتن شگفت زده شده‌ام. و در حالی که من آنجا سوار شده ام، و در مورد آن نوشته ام، هرگز کاری برای حفظ فیزیکی آن انجام نداده ام. این یک شکست قابل توجه از سوی من است، زیرا پارک هایبریج احساس می کند که دائماً در آستانه قرار گرفتن در محیط شهری است که آن را احاطه کرده است. خود مسیرها در یک صخره حکاکی شده اند که زیر سطح خیابان قرار دارد، به این معنی که نه تنها آب باران آنها را با زباله های طبیعی غرق می کند، بلکه مردم نیز هر نوع زباله را روی آنها می ریزند. قطعات و اقلام مختلف خودرو اکثر زباله‌ها را تشکیل می‌دهند. تصور کنید عواقب انفجار پپ بویز را دارید و شما این ایده را دارید، اما لوازم ساخت و ساز، پوشاک، کالاهای ورزشی و ظروف مستهلک شده نیز سهم مناسبی از آن را تشکیل می‌دهند. در دو ساعت شانه زدن مسیرها، همراه با گروهی از بچه های مدرسه که برای کمک نیز ثبت نام کرده بودند، به اندازه کافی کیسه زباله پر کردیم تا سدی در مسیر رودخانه هارلم درایو ایجاد کنیم.

بعد از اینکه کارمان تمام شد، من و پسرم سوار دوچرخه‌هایمان شدیم و برای اولین بار در مسیرهای هایبریج سوار شدم با این آگاهی که در واقع نقش کوچکی در پرورش آنها داشته‌ام. غروری که احساس می‌کردم به‌شدت با سهم ناچیز من نامتناسب بود، اما بقیه روز را در نور پس از آن غرق کردم. حتی بهتر از این بود که پسرم بگوید: «من دوچرخه سواری در کوهستان را دوست دارم» - و دانستن اینکه او اصول نگهداری مسیر و تکنیک سواری را به طور همزمان یاد می‌گیرد، به این معنی که پایه‌های دوچرخه کوهستان او به طور بالقوه بسیار سالم‌تر از پایه‌های دوچرخه‌های کوهستانی من خواهند بود.

نگهداری از مسیر بسیار شبیه تعمیر و نگهداری دوچرخه است: زمانی که خورشید می تابد و شما چند ساعت وقت دارید، ترجیح می دهید سوار شوید تا کار کنید. با این حال، هنگامی که آستین‌هایتان را بالا بزنید و به آن برسید، می‌تواند به اندازه خود سواری جذاب باشد، و سر متورم شده‌ای که بعد از آن خواهید داشت، به اندازه یک جفت پا دردناک مفید است. همانطور که من و پسرم آن روز هایبریج را ترک کردیم، نگاهی به کیسه های پیمانکاری که در حاشیه خیابان فورت جورج قرار داشتند انداختم: آن زباله ها را می بینید؟ با خودم فکر کردم من اون سطل زباله رو کیسه کردم

توصیه شده: