2024 نویسنده: Graham Miers | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-02-25 00:08
پس از 13 سال انتظار دردناک، سرانجام برای نویسنده ولز تاور اتفاق افتاد و سپس آن لحظه ناپدید شد.
در 13 سالگی مطمئن بودم که تنها پسر آمریکایی هستم که هنوز دهانش را به دهان شخص دیگری نبرده است. آنها این کار را در اتوبوس مدرسه و پایین در مرکز نوجوانان انجام می دادند، واقعاً در حال بوسیدن بودند. خیلی جدی بود، خیلی بدبختانه واقعی بود: بچههای هم سن و سال من درگیر آن زبان دهانی کامل و غمانگیز بودند که من فقط در فیلمها دیده بودم و به عکاسی حقهبازی میپرداختم. بوسیدن من را می ترساند، اما می دانستم که نبوسیدن یک ناهنجاری اجتماعی مرگبار است که تنها سرم اصلاحی آن بزاق دهان نوجوانان بود. من باید آن را انجام می دادم.
در کمپ آن تابستان در ورمونت، سعی کردم حقیقت شرم آور خود را با دروغ های شرم آورتر جبران کنم. من این موضوع را مطرح کردم که تجربه مصرف دارو با سوزن را داشته ام. من ادعا کردم که برای یک گروه معروف هاردکور گیتار می نواختم. رزومه جنسی که جعل کردم از دفتر تلفن شهرم ضخیم تر بود.
و سپس، در آخرین بعد از ظهر یک سفر کمپینگ از طریق دره رودخانه، من در تاریکی نارنجی یک چادر با جن، دختری بسیار عاقل و زیبا برای خزندگانی مثل من، قرار گرفتم. استراتژی خواستگاری من تقلید واقعی از پپه لو پیو بود. با جادوی غیرقابل حدس زدن، کار کرد.
از خود بوسه، من هیچ خاطره ای ندارم، زیرا چیزی که عمدتاً می خواستم انجام دهم این بود که بایستم و از بچه های دیگری که در چادر گردن زده بودند، بپرسم: هی، بچه ها، لطفاً می توانید ما را تماشا کنید؟ آیا ما واقعاً کار را انجام می دهیم؟ شبیه تلویزیون است؟» من همچنین می خواستم از جن چیزی را امضا کند یا حداقل به صورت شفاهی تأیید کند که بوسه انجام شده است. و من میخواستم جن توضیح دهد که چگونه این غیرممکن رخ داده است، بدون اینکه درک کند که تقدیر از سوی سرنوشت برای همیشه یک پدیده پنهانی و فراتر از قدرت تحقیق باقی خواهد ماند.
یک مشاور به زودی کسب و کار را به هم زد، من شک دارم که همه راحت شوند. بچهها دوباره رفتیم در تنگه شنا کنیم، صحنهای که طراح تولید لحظهای آن را با تزیینات یک داستان بلوغ پوشانده بود. دیوارههای درهی پرآب، مدل بزرگشدهای از مجسمهای بود که روث گوردون در هارولد و ماد میدوید: «نازش، کف دست، نوازش، کاوش». روی پاهای آزمایشی، از میان استخرهای درخشان زیر یک پل کابلی که سایه تابش آن موضوعی از گذرگاههای خطرناک بود، چرخیدیم. خود رودخانه استعاره ای استاندارد از جریان و ثبات غیرقابل درک زمان بود. اوج آن در تشکیل دهانه رحم در کانالی بود که میتوانستید خود را در آن بخوابانید در حالی که رودخانه خودش را به انبوهی متزلزل در پشت شما آزار میدهد.
اما زمان و رودخانه فقط برای یک ثانیه تحت فشار قبل از اینکه شما را مانند چوب پنبه شامپاین به پایین دست منفجر کنند، متوقف می شود. آنجا شناور بودی، وانگار سعادت، شکم به خورشید. اما از قبل احساس کردید که رودخانه در حال گسترش است، جریان آن به سمت الگوهای کمتر منسجم منحرف می شود. بالشتک محافظ آب نازک شد. باید بدن پیرتر خود را در هم می شکست و سفت می کردی تا از کنار صخره های تیز، بقایای بالغ بطری های آبجو و قطعات خودرو، و خطوط رها شده و قلاب های ماهیگیران بدشانس بگذری.
ولز تاور، مشارکت کننده مکرر Outside، در ماه می 2016 درباره پارک ملی کوه های دودی بزرگ نوشت.
توصیه شده:
7 سوال با برج ولز
چگونه سفرنامه نویس شدید؟ من به سفرنامه نویسی چندان متفاوت از هر نوع نویسندگی دیگری نگاه نمی کنم. من کمی انجام داده ام
پنج برج بیابانی در یک روز
کوهنورد اسکات بنت پست جالبی در وبلاگ خود به نام The Big Wide West در مورد سفر اخیر خود به جنوب یوتا برای انجام دره قلعه قلعه نوشته است
اریک ولز در نیکاراگوئه مبارزه جدیدی را آغاز می کند
جیسون پوراکال با خواهرانش بیش از پنج سال پیش، در شهر کوچک سان خوان دل سور، نیکاراگوئه، یک تبعه آمریکایی 28 ساله از تنسی
ویدیوی ماجراجویی هفته: برج آب
به سختی می توان ترکیبی بهتر از فیلمساز پیتر مک براید و کوهنورد را برای یک فیلم ماجراجویی که آگاهی را در مورد بحران آب افزایش می دهد، تصور کرد
ولز روی چرخ
دارن تکنگول. این به زبان ولزی برای "بخش فنی" است، یک توصیف منصفانه از باغ صخره ای که من به تازگی در آن تصادف کرده ام. من توسط Coed y پایین آورده شده ام